عــــــاشــــقـــــــان از هــــم جـــــــــدا
داستان عاشقانه واقعی.شهر عاشقانه
" هجوم خاموش" تشنه ی بودن با تو / تشنه ی شنیدن تو
نظرات شما عزیزان:
تشنه ی یه قطره بارون / تشنه ی ریاضت
تو
اگه با من هم کلامی / اگه با من تو رفیقی
اگه قصه وجودم / تو وجود
آخرینی
اگه با تو توی خونه / زیر سقف یه اتاقم
کو نگاهت توی آینه / توی طاقچه
ی اتاقم
وقتی که هجوم خاموش / مثل لحظه های مسموم
می شینن روی یه سفره / توی
خونه مثل مهمون
شده بازی زندگیمون / شده ابر پاره پاره
شده تصویر یه
رویا
اگه موندن پر عذابه / اگه رفتن یه سرابه
تو به من بگو چی دارم / که
بذارم توی سفره
وقتی که صدای بارون / تو گوشهام شده فراموش
وقتی که نگاه فردا
/ واسه من شده یه کابوس
تو میگی که من بخونم / قصه ی صبر و تحمل
ولی من دارم
میمیرم / از همون هجوم خاموش
پاسخ:سلام نادر جان از اینکه هر روز به وبلاگم میای
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |